زمستان رفت ، بهار آمد …سال نو مبارک

بهار یعنی …

چند وقت پیش مهمانی سفید پوش به دیدنمان آمد . درست زمانی که بی روحی و افسردگی وجود شهر را در آغوش کشیده بود . اوایل دیماه بود و ابرهای بارانی و برفی آسمان را فرا گرفته بودند . روزی باران می آمد و عده ای خوشحال و عده ای غمگین بودند . برخی  زیر باران خیس می شدند ، عده ای دیگر چترشان را باز می کردند و به گریه ی بی وقفه ی ابرها می نگریستند . در این میان عده ای هم  پا به پای باران اشک می ریختند ، شاید هم عده ای در همین روزها عاشق شدند . اولین برف زمستان امسال را به خاطر دارید؟ احتمالاً شما هم مثل اکثر مردم به استقبالش رفته اید ، بر روی جاده ی برفی قدم زده اید و ردی از خودتان به جا گذاشته اید . احتمالاًعکسهای سلفی زیادی از روزهای برفی دارید . شاید هم آدم برفی زیبایی درست کرده اید . زمستان با تمام سرمایش ، گرمای خاصی داشت ، گرمای لذت بخش روزهای برفی ، خیس شدنهای زیر باران ، فنجانهای چایی که بر روی لبه ی پنجره ها سرد می شدند و بخارشان به آسمان می رفت و … این همه خاطره ی قشنگ را مدیون زمستانیم . به آخرین روزهای زمستان رسیده ایم . زمستان کوله بارش را جمع کرده و می خواهد برود ، تمام برف وسرمایش را بر میدارد و می رود . یقیناً عده ای از رفتنش ناراحت هستند و عده ای در انتظار فصلی جدیدند . اما زمستان، تو برای همه ی ما عزیز بودی و دلمان برایت تنگ می شود . برای سرمایت ، برای گرمای نهان در دانه های برفت ، در قطره های بارانت … از آمدنت خوشحال شدیم و از رفتنت غمگین . اما بی گمان منتظر دیدارت خواهیم بود. آخرین روزهای خوش عطر اسفند را باید مزه مزه کرد و خوشبخت بود .

آخرین روزهای سال را داریم پشت سر می گذاریم . حس و حال این روزها متفاوت است . از هوای نیمه بارانی گرفته ، تا بوی دلپذیر بهار و صدای پرندگانی که بر روی سیم کابلهای مشکی شهر به ترتیب نشسته اند . از خورشید خانومی که گیسوان پیچیده اش را گاه باز می کند و دست باد شانه اشان می کند و گهگاهی هم با صبر و حوصله آنها را می بافد و جمع می کند . آسمان دل بی صبر و قرارش را به همین ناز و عشوه ها سپرده است ، خدا می داند در دلش چه آشوبی است و همچنان آمدن و نیامدن بهار را با انگشتانش هجی می کند. این حال و هوای خاص تنها یک خانه و یک محله و یک شهر و یک کشور را پر نکرده است . این روزها بوی بهار در دل همه ی مردم دنیا نشسته است .  حالا که همه به پیشواز بهار می روند ، ما هم باید خودمان را آماده کنیم و به استقبالش برویم . شما برای پیشوازی با خود چه می برید؟
بهار برای شما چه معنا و مفهومی دارد! آیا بهار تنها به معنای عوض شدن فصل ها ست ! یا اینکه معنایی فراتر از تغییر آب و هوا دارد . سال 95 گذشت و به آخر رسید ، سال جدیدی در راه است و ما مشغول شمردن جوجه های آخر سالمان هستیم . عده ای چرتکه هایشان را به دست گرفته اند و دارند حساب کتاب می کنند، عده ای دارند دلهایی را که جمع کرده اند می شمارند ، عده ای دیگر هم عادتهای بدشان را بررسی می کنند و احتمالاً امسال هم وعده ی تغییر به خود می دهند . آنچه که مشخص است این است که یک سال تمام گذشته است و ما سخت درگیر کارهای عادی زندگیمان بوده ایم . یک سال ، دوازده ماه ، 366 روز … مدت زمان زیادی است . اگر درست برنامه ریزی کرده باشیم ، یقیناً تحولات زیادی را تجربه کرده ایم و چیزهای با ارزش زیادی را به دست آورده یم .اما اگر هم یک سال را بیهوده گذارنده باشیم ، بی گمان ظلمی بزرگ در حق خود کرده ایم . خوشا به حال آنهایی که با دست پر به پیشواز بهار می روند ، خوش به حال آنهایی که دلهای زیادی را جمع کرده اند و لبخندهای زیبایی در بقچه یشان دارند ، خوش به حال آنهایی که حساب بانکی شان پر از پول است و دلشان سخاوتمند ، خوش به حال آدمهایی که به اهدافشان رسیده اند و در راه موفقیت پا گذاشته اند . امیدوارم سال 1395 برایتان پربار بوده باشد و دلتان از شادی و خوشبختی سرشار. امسال هر چه بود ، گذشت و ماهمچنان با خود می گوییم « این قافله ی عمر عجب می گذرد ؛ دریاب کمی که با طرب می گذرد» . امید است سال جدید برایتان سالی نکو باشد . سال نو مبارک…

بیشتر بخوانید: