مشاوره و راهنمای خرید
09188888534_09188888546_09188888957

شهر بانه کجاست ؟ bane از نگاه تاریخی

0 839
زمان مطالعه : 16 دقیقه

بررسی تاریخ جذاب شهر bane !

شهر bane که از توابع استان کردستان است ؛ شهری است کوهستانی و جنگلی، این شهر توسط کوههایی محاصره شده است. کوه آرببا، دوزین، بابوس. رودخانه های این شهر از شرق به غرب روان هستند و زمستانی نسبتا سرد و تابستانی بسیار معتدل دارد. از تفرجگاههایش می توان پیرمراد و دوکانان را نام برد که در جوار کوه سربلند آرببا واقع شده اند. مردم شهر ، از نژاد مادها هستند و با زبان شیرین کردی صحبت می کنند. مردم شهر مسلمان و اهل تسنن می باشند. شهر bane از طرف شمال و شرق به سقز و از طرف جنوب به عراق و از طرف غرب به کردستان عراق و سردشت متصل است. شهری است که از دو طرف، غرب و جنوب به کشور عراق متصل می شود. و کمی پایین تر از شهرهای هم مرز با ترکیه قرار دارد. اهمیت زیاد شهر bane از آن ناشی می شود که بین راه آذربایجان و آسیای صغیر به خاورمیانه قرار گرفته است. این هم مرزی با کشورهای دیگر برای شهر bane هم ضرر و زیان داشته و هم سود که ما به سود ان در این برهه می اندیشیم. شهر bane در تاریخ 28 آذر 1389 به عنوان منطقه ی ویژه ی اقتصادی معرفی شد. و از لحاظ کسب و کار و درآمد و اشتغال زایی رونق بسیاری پیدا کرده است.

اینکه که بوده ایم و از کجا آمده ایم، و بر سر نیاکانمان چه گذشته است موضوع مهمی است. اما موضوع مهمتر این است که اکنون چه هستیم و چه داریم  مهم موجودیت الآن است نه از دست رفته های دیروز ؛ با این وصف تاریخ این سرزمین و دلاوری و رشادت مردمش غرورآفرین بوده و هست.

baneh-بانه

وقتی در مورد تاریخ  شهری صحبت می کنیم، مسلما افراد برجسته ی آن شهر هستند که تاریخ ساز بوده اند. آنچه به عنوان تاریخ به دست ما رسیده است، جنگها و درگیریهای میان حکومتهاست. در این میان از لابه لای حوادث تاریخی، می توان چگونگی و کیفیت زندگی مردم را درک کرد. بی گمان در نوشتن تاریخ آنچه بیش از همه تاثیر گذار است، تعصبات شخصی است و گاها از سوی پادشاهان نیز تاریخ تحریف شده و به میل آنها نوشته شده است. گاها شاعران و تاریخ نویسان در وصف پادشاهان و امیران دوران خود، بسیار به نیکی نوشته اند. و چندین نثر و قصیده در وصف کرامت و توانمندی حاکمان را به رشته ی تحریر درآورده اند. تاریخ ترکیبی از علم و هنر است و فراتر از علم است. در فرهنگها و زبانهای مختلف برای تاریخ معانی متفاوتی وجود دارد. اصل و ریشه ی کلمه ی تاریخ چندان مشخص نیست. در فرهنگ دهخدا آمده است که کلمه ی تاریخ، عربی نیست، و به معنی تعیین روزی که در آن امر مشهوری بین دو دولت یا دولتی آشکار شد یا آنکه وقایع ترسناکی چون زلزله یا طوفان حادث شده است. با این اوصاف چکیده ای از تاریخ شهر را که توسط تاریخ نویسان زحمتکش گردآوری شده است می نویسیم.

چرا نام این شهر bane است ؟ وجه تسمیه bane

با توجه به تاریخچه چند هزار ساله ، مشخص است که پیدا کردن ریشه این نام کار آسانی نیست. نظرات متفاوتی برای معنی کلمه bane ارائه شده است.
کلمه bane به معنی اردو می باشد(سرزمین ،پناهگاه).
برخی معتقدند که به مکانی مرتفع و بلند اطلاق می شود. و از کلمه ی «بان ban» آمده است. گفته اند، چون برای رسیدن به شهر (تپه bane کهنه؛ مکان اولیه شهر، الان در مرکز شهر قرار دارد)، باید سر بالایی زیادی را می پیمودند تا به آن برسند، به همین سبب این نام را برای این شهر اتخاذ کرده اند.
شهر bane که مرکز شهرستان است، با کوههای اطرافش فاصله ی چندانی ندارد. این شهر زیبا از جنوب به کوه«آرببا » از شرق به کوه «بابوس» و از شمال به کوه «دوزین» و از غرب به تپه سلیمان بگ و ارتفاعات «بن رزان» متصل است.

تپه bane کهنه banekon (مکان اولیه شهر)

این شهر که همیشه محل تردد و رزم گاه سپاهیان دولتها بوده است، چند بار در اثر آتش سوزی ویران شده است. گفته اند که در جنگ میان صفویان و عثمانی ها، حکومت صفوی در بازگشت به کشور، همه ی دشت و جنگل های کردستان را به آتش کشیده است، که احشام و چهارپایان  سپاه عثمانی چیزی برای تعلیف نداشته باشند. در اثر این آتش سوزیها و در اثر بیماریهایی چون طاعون و وبا، مردم این شهر به ناچار محل اولیه ی سکونت خود را عوض می کردند و در دامنه کوه دیگری سکنی می گزیدند. و اسم اقامتگاه قبلی را با پسوند کهنه به کار می بردند.

مردم بعد از تغییر محل سکونت، bane سابق را bane کهنهbane kohneh- « banekon » نام نهادند و در دامنه ی جنوب شرقی کوه دوزین، شهر دیگری بنا کردند و اسم آن را «به روژه» گذاشتند که به معنی آفتابگیر است. بعد از مدتی «به روژه» از رونق افتاد و مردم شهر کنونی را ساختند و آن را «به روژ» نام نهادند. تا اواخر سده ی سیزدهم هجری شمسی استعمال این نام برا
ی شهر bane معمول بود. اما  بعد از آن «به روژه» را ترک کردند و مجددا نام bane را زنده کردند.

تپه بانه کهنه

گزیده ای از وصف bane را از نظر صاحب کتاب تحفه ی ناصری بخوانیم

«از دیگر بلوکات معتبر کردستان «bane » است. در شهر bane به حکم «نارشاه» هر روز وقت غروب نقاره و طبل می زنند. تفنگچی در این شهر زیاد است. اکثر اهالی رشید و شجاع و تیرانداز هستند. سه کاروانسرا در این شهر است و اغلب تجار همدانی و تبریزی و زنجانی برای خرید مازوج و توتون در کاروانسرا های bane سکونت دارند. آب و هوای bane بسیار خوب است. آب bane قوه ی تحلیل غذا را دارد. خوراک اهالی گوشت بز و میش است، که به واسطه ی آبش ضرری از آن نمیبینند. زنهای این شهر لباس کوردی اصیل، مانند لباس ساوجبلاغی (مهاباد) می پوشند. واغلب زنهای شهر bane خوش صورت و بلند قامت هستند هنگام غروب بعد از گذشت یک ساعت از شب، هوای bane روشن است.

یکی از عرفا در این باب می گوید:

صبح سردشت و شام bane خوش است

خواب در دشت رازیانه خوش است

تاریخ کهن « bane »

در مورد تاریخ و حوادث شهر bane در دوره های پیش از اسلام مطالب زیادی در دست نیست. شواهدی در دست است که روایت می کنند انجا ابادی بوده است. از شهرهای تاریخی استان کردستان است. گرد و غبار فراموشی که هیچ وقت به دست کسی زدوده نشد باعث گردید که از تاریخ پیش از اسلام شهر چندان مطلع نباشیم.

اکنون چکیده ای از تاریخ فرمانروایان را که به قلم استاد شرف خان بدلیسی در کتاب شرفنامه نوشته شده است، را می آوریم.

bane سرزمینی است که در میان اردلان و خاک بابان و موکریان واقع شده است. گفته اند که امیران و پهلوانانش به bane ای ملقب بوده اند.(می توان از این جمله این چنین  برداشت کرد که، bane لقب غرورآفرینی برای مردم بوده است)

bane دو کوه و یک ناحیه دارد: کوه پیرؤز و کوه شوی. امیران به اختیار الدین نیز معروف هستند، زیرا به اختیار خود و بدون هیچ دستوری از سوی خلیفه ها ی مسلمان آن دوران، به دین اسلام گرویده اند.

شهر بانه در گذشته

میرزا بیگ پسر میر محمد
سینه به سینه نقل شده و مردم شنیده اند، اولین امیر این سرزمین که اسمش در تاریخ آمده است، میرزا بیگ بوده است. میرزا بیگ مدتی فرمانروا بوده است. و چون با دختر بیگه بیگ (فرمانروای اردلان) ازدواج می کند، به فرمانروای مستقل و خودمختاری تبدیل می شود. میرزا بیگ پنج پسر داشته: بداغ بیگ، سلیمان بیگ، غازی خان، میر محمد، اغوورلو.

بداغ بیگ فرزند میر  بیگ
بعد از مرگ پدر،بداغ بیگ فرمانروا شد (1576-1524م.) ( 930-984 ق). و بعد از چند سال فرمانروایی بر شهر ، میر محمد و اغورلو(دو برادرش که از مادر دیگری بودند)، از bane بیرونش کردند. بداغ بگ به شاه طهماسب پناه برد و از او کمک خواست. شاه طهماسب کمکش کرد و قرار بر این بود که که همراه شاه به طرف bane بیایند و انتقامش را بگیرد، اما مرگ مهلت نداد و جانش را گرفت. و در شهر قزوین، در میان خاک تا ابد خوابید.

سلیمان بیگ فرزند میرزا بیگ
بعد از برادرش بداغ بیگ از طرف شاه طهماسب، فرمانروایی را به او واگذار کردند و بولقلی بیگ(پسر ایدین خان ذولقدری، والی مراغه) را همراه سلیمان بگ به bane فرستاندند، که از سلیمان بیگ طرفداری کرده و او را به عنوان فرمانروا معرفی کند. سلیمان بیگ به مدت 20 سال بر bane فرمانروایی کرد.(شرفنامه ص 430). و از حكومت استعفا داد و دختر خود را به عقد نكاح برادر زاده خود « بدر بیگ » درآورد ودو بار به زیارت مکه توفیق یافت. آرامگاهش در تپه ای واقع در غرب شهر به نام خودش (سلیمان بگ) زیارتگاه مردم می باشد. گفته اند که امیری بسیار دیندار و با عدالت  بوده، همه مردم از او به نیکییاد کرده اند. این امیر لایق چنان در نزد مردم محبوبیت داشت که نامش و حکایتش سینه به سینه و دهان به دهان گشته و کسی نیست که نداند سلیمان خان که بوده است.))

حکومت اسکندر سلطان:

در سال 1018 ه. ق  در زمان شاه عباس اول اسکندر سلطان حاکم بوده است. بسیار شجاع و کاردان بوده است.
اسکندر سلطان در جریان قتل عام مردم مکری به شاه عباس خیانت کرده و بسیاری از مردم مکری را در امارت خود پناه داده بود به همین سبب مورد خشم شاه عباس واقع شد.

در سال 1078 حاکم بانه خان احمد سلطان بوده است.

تا سال 1143 محمد خان سلطان بر بانه حکومت می کرده است.

در دوره ی حکومت سلیم خان در سال 1145 نادر شاه پس از فتح بغداد به بانه آمده است.

در سال 1161 ه.ق محمد علی سلطان حاکم بانه بوده است.

 به دلیل اینکه bane بین بابان و اردلان قرار گرفته بود، دچار تخریب و حملات متعددی می شد، در جریان جنگ میان سلیم پاشای بابان و حسنعلی خان اردلان، حسنعلی خان که محمد علی سلطان را باعث نفرت مردم علیه خود می دید چشمان محمد علی سلطان را از حدقه بیرون آورد. بعد از محمد علی سلطان حاکمان زیادی حکومت کردند تا اخرین حاکم اختیارالدینی ؛حکومت در دست اختیار الدینیها بوده است.

در سال 1174 در نتیجه حمله یکی از عشایر اطراف bane ، خدر آغا شهر را به آتش کشید و خاکستر شد.

پایان حکمرانی اختیارالدینی ها

حکومت اختیار دینی ها به مدت بیش از  13 قرن  ادامه داشت. آخرین حاکم اختیار الدینی، کریم خان بوده است. کریم خان مردی دادگر و آگاه به امور حکمرانی بود و دستی در ادبیات و شعر هم داشت. مجموعه اشعار کریم خان در کتابخانه مجلس شورای اسلامی نگاهداری می شود. در اواخر دوره ی حکومت کریم خان؛ بیماری طاعون تلفات سنگینی بر شهر به بار آورد در تاریخ 1872 میلادی، کریم خان به مرگ ناگهانی درگذشت. افراد سرشناس اختیارالدینی ها بعد از به حکومت رسیدن، یونس خان، bane را ترک کرده و به تهران و اصفهان و سنندج مهاجرت نمودند. و از آنجایی که «منور السلطنه» خواهر فتاح سلطان به عقد ازدواج ظل السلطان پسر ناطرالدین شاه درآمده بود، در پایتخت به آنها پست های حساسی دادند.

حکومت یونس خان

یونس خان حاکم بانهیونس بگ پسراحمد بگ پسر حسین بگ پسر سلیمان بگ (این سلیمان بگ با سلیمان بیگ بن میرزا بیگ حاکم یکی نیست: قابل توجه bane ای ها) حاکم شد و به فرمان حاکم سنندج حکومت به او واگذار گردید و او را یونس خان نامید. یونس خان که قول صداقت و خدمتگذاری را به مردم داده بود، به وعده هایش جامه عمل پوشاند و خدمتهای بزرگی به شهر کرد.
یونس خان به ترویج علوم دینی در شهر و روستا پرداخت، ایشان با تعمییر کردن مساجد و  آموزش علوم دینی، مردم را بیشتر آگاه ساخت. در دوره حکومت یونس خان، دانشمندانی چون، سید محمد کاژاوی، ملا محمد خطیب، قاضی محمد سلیم و حاجی ملا سلام و سید علی درگا شیخانی مدرس علوم دینی بودند.

 

شاعر نامدار کرد شیخ رضا طالبانی یونس خان را این چنین وصف می کند:

   من در این مملکت روم که بادا ویران                                           خوار و بدنام شدم، همچو عمر در ایران
    نه به ایران بودم جای اقامت نه به روم                                           گشته ام زیر فلک همچو فلک سرگردان
شیخم و نیست مرا جای بر او تکیه کنم                                              نکنم تکیه مگر بر کرم یونس خان

ما به خدمت نرسیدیم ولی می شنویم                                          قهرمانی است در آن ناحیه کردستان

 

یونس خان مرد قانون و شرع بود، به شدت با دزدی و راهزنی و گران فروشی مخالفت می کرد. چنانکه دست دو نفر را بخاطر دزدی قطع کرده است. در زمان حکومت ایشان چنان کسب و کار در شهر رونق گرفت که همه بازرگانان از شهرهای همدان و تبریز و موصل و کرکوک و سلیمانیه و بغداد برای تجارت می آمدند و برای خرید توتون ، مازو،پوست اقدام می کردند.آوازه ی دادخواهی و عدالتگری یونس خان در همه جا پیچیده بود و  تجار و بازرگانان در کمال امنیت و با آرامش خاطر تجارت و کسب وکار می کردند.

پذیرش تابعیت مردم bane از سوی دولت عثمانی

بعد از کشته شدن یونس خان آسایش و امنیت از شهر رفت. درگیری و جنگ بین بگ زاده ها برسر حاکمیت بر شهر، دست به دست شدن حاکمیت شهر از این بگ به آن بگ، باعث شد مردم شریف خود چاره ای بیندیشند. در سال 1320 ه.ق گروهی از کدخدایان عازم سلیمانیه شدند و از دولت ترکیه عثمانی خواستند که تابعیت مردم را بپذیرد. دولت ترکیه نیز که منتظر چنین فرصتی بود، سریعا نسبت به اعزام نیرو به شهر ، اقدام کرد. این وضع نگرانی مقامات ایران را دوچندان کرد. ناصرالدین شاه که همه ی این ناآرامی های منطقه از سیاست نادرست وی ناشی می شد، که در سال 1284 ه.ق فرهاد میرزا (عمویش) را حاکم کردستان کرد و حکمرانی اردلان را خاتمه داد. فرهاد میرزا با زورگویی و طمع مال اندوزی شیرازه ی نظم کردستان را از هم گسیخت، به شدت نگران بود و این نگرانی در نامه نگاریهایش به چشم می خورد.

سوء استفاده از حس دینداری مردم bane در جنگ جهانی اول(1918-1914)

چنانکه می دانیم در جنگ جهانی اول، دولتهای متفق (روسیه، فرانسه، انگلیس، ایتالیا، آمریکا، ژاپن، رومانی، صربستان، بلژیک، پرتغال، یونان) و دولت متحد(آلمان، اتریش، هنگری، ترکیه، بلغارستان) بر علیه یکدیگر قیام کردند.

جالب اینجاست که ترکیه به نام اسلام و جهاد اسلامی و سوء استفاده از حس دینداری مردم کردستان، مردم کردستان را به جنگ با روسیه ترغیب می کرد. دولت ترکیه برای دخالت دادن مردم در جنگ، نامه هایی به علمای دینی و رؤسای عشایر کرد نوشت و در آن نامه وانمود کرد که اروپا برای تجاوز و تحدی به دین اسلام وارد جنگ شده است و ما باید از دین فاع کنیم. اینگونه بود که فتواهایی در این مورد صادر شد و مردم به خیال شهید شدن در راه اسلام به جنگ علیه روسیه رفتند.

وقتی مردم فهمیدند که متحدان دولت ترکیه هیچکدام مسلمان نیستند، از جنگ کناره گیری کردند. و بصورت کاملا مخفی به روسها بیطرفی خود را اعلام نمودند. پس از آگاهی دولت ترکیه از این موضوع، دستگیری و اعدام کردن حاکمان شهرهای کردستان و مرز نشین از سوی دولت عثمانی شروع شد. محمد خان پسر یونس خان نیز از جمله ی آنها بود که به دست دولت ترکیه به قتل رسید. پس از شهادت محمد خان، دوره ی حکمرانی افراد محلی به پایان رسید.

در جریان جنگ جهانی اول، ارتش آلمانی که با دولت عثمانی متحد بودند، مدتی در شهر حضور داشتند و به ضرب سکه پرداختند و از گفته ها این چنین استنباط می شود که رفتارشان با مردم درست بوده است.

 پایان دوره ی حکمرانی افراد محلی

در سال 1340 ه.ق سرهنگ محمود خان به عنوان فرمانده شهر انتخاب شد. در این میان بیگ زاده ها برای به دست گرفتن حکومت گاها با دولت و گاها با یکدیگر مبارزه می کردند. از جمله ی آن شورشها و مبارزات، شورش محمودخان پسر فتاح خان و کشته شدنش و عملیات رشید خان بود. بعد از خاموش شدن این مبارزات در سال 1302 هجری شمسی، حکومت شهر به دست نیروهای ارتش درآمد که مردم خاطره ی خوبی از آنها ندارند.

قانون تغییر لباس در ایران و bane

در سال 1307 هجری خورشیدی، قانون تغییر لباس در ایران تصویب شد. پس از تصویب به وزارتخانه ها ابلاغ گردید. به موجب این قانون باید همه ی مشاغل دولتی و مستخدمین و پیشنمازان و طلاب و روحانیون و مدرسین و همه و همه لباس مخصوص و تعیین شده از سوی حکومت را بپوشند. و در صورت نافرمانی مردم جریمه می شدند مردم کردستان بیشتر از دیگر مناطق ایران با این قانون مخالفت کردند. گروهی ایران را ترک کردند، و گروهی به جنگ مسلحانه دست زدند که نمونه اش قیام مسلحانه ملا خلیل گور هومر در اطراف سردشت بود. نتیجه اعتراضات مردم این بود که علمای دینی را از پوشیدن لباس هم شکل و کلاه پهلوی معاف کردند.

ورود سپاه روسی به bane در خلال جنگ جهانی دوم (سال 1320)

وقتی حکومت روس و انگلیس، بی طرفی ایران را نقض کردند، از سمت شمال و جنوب کشور به اشغال ایران پرداختند. وقتی خبر بمباران سقز و ارومیه به گوش مردم شهر رسید، ترس و اضطراب مردم بیشتر می شد، و هم اینکه در جنگ جهانی اول خاطره ی خوبی از روسها نداشتند.

روسها پس از اشغال ایران، از طرف سقز وارد bane شدند. با احتیاط از کنار استقبال کنندگان رد شدند. از خیابان درمانگاه گذشتند و به سوی پادگان واقع در جنوب غربی شهر رفتند. وقتی به پادگان رسیدند «سرهنگ رضا لشکری» و اکثر افسران را بازدداشت کرده و داخل کامیون کرده و به رضائیه اعزام کردند. نظامیان روسی به مدت یک هفته در سربازخانه و کانی (چشمه) سید شاطر اردو زدند. آنها به زبان ترکی هم صحبت می کردند، گروه نظامیان روسی متشکل از زن و مرد بود، اما تعداد سربازان زن کمتر بود. نظامیان مذکور از تمام سلاحهای موجود در سربازخانه، فقط یک ماشین تفنگ «برنو» ساخت آلمان را با خود برده بودند.

تصرف شهر bane بوسیله محمد رشید خان و به آتش کشیدن شهر

پس از رفتن روسها، اداره امور به دست کلانتر مرز (مرزبان bane ) ستوان نابغ و تعداد معدودی افسر سپرده شد. و با انتشار این خبر شورشیان و خانهای عشایر فرصت مناسبی برای تصرف شهر پیدا کردند. وقتی محمد رشید خان متوجه این موضوع شد که سربازان ارتش را مرخص کرده اند، فرصت را به غنیمت شمرد و خود را برای تصرف شهر آماده ساخت.

رشید خان با خبرنگار انگلیسی
از چپ به راست استاندار موصل ماجد مصطفی ، محمد رشید خان ، خبر نگار انگلیسی

رشید خان پس از جمع کردن موافقانش در روستایی در دامنه ی کوه بابوس گرد هم آمدند و طی نامه ای از ژاندارمری و سرپرست پادگان خواستند که شهر را ترک کنند تا از جنگ جلوگیری شود. اما آنها در خواست محمد رشید خان را رد کردند و آماده ی نبرد شدند. محمد رشید خان طی عملیاتی گسترده و با همکاری طرفدارانش توانست شهر را تصرف کند و همه ی نیروهای ارتش را ناچار به ترک bane کند.

محمد رشید خان همراه نیروهایش به سمت سقز یه حرکت افتادند و آنجا را نیز به تصرف خود درآورد و حکومت سقز را به دست برادرش سپرد و طی عملیاتی سردشت را نیز از نیروهای ارتش گرفت. پس از مدتی سقز توسط قوای ارتش پس گرفته شد. این حمله ها و تصرفات همچنان  ادامه داشت و محمد رشید خان دوباره برای تصرف سقز اقدام کرد.

سرهنگ ارفع با توپ و خمپاره و تانک از سنندج وارد شهر سقز شد و آنجا را پس گرفت. سپس به سوی bane حرکت کرد و اطراف شهر را به توپ بست. و به مردم دستور داد در منزلهایشان پناه بگیرند. سرتیپ ارفع به منظور جلوگیری از جنگ و خونریزی قراردادی را منعقد کرد و به محمد رشید خان رساند.

محمد رشید خان و سلیم خان و نصرالله خان طبق توافقی که با سرتیپ ابراهیم ارفع به عنوان قرارداد صلح منعقد کردند. اداره امور شهر به آنها واگذار گردید. در مدت همکاری این سه تن، اختلافاتی میان آنها صورت گرفت. و سلیم خان و نصرالله خان با رشید خان درگیر شدند.

زمانی که عشایر بر bane تسلط داشتند، حاکم استخبارات عراق به نام «شوتر» هرچند گاه یکبار به bane می امد و مهمان سلیم خان می شد. «شوتر» زبان کردی را خوب می دانست و با زبان کردی حرف میزد. به علاوه افسران روسی و انگلیسی نیز به bane می آمدند.

آتش زدن شهر به دستور محمد رشید خان

در تیر 1323 سلیم خان دار فانی را وداع گفت و با مرگ سلیم خان، محمدرشید خان حاکم بدون رقیب bane شد. محمد رشید خان به دلیل خصومت شخصی به مریوان حمله کرد و آنجا را تصرف نمود. نیروهای ارتش با شنیدن این خبر به مریوان حمله کرده و آنجا را پس گرفتند. سپس سرتیپ هوشمند افشار به bane آمد و پیش از آنکه به گردنه ی «خان» برسد، محمد رشید خان به مردم bane اعلام کرد که شهر را ترک کنند چون ممکن است بعد از شکست شهر را به آتش بکشد. 8 مهر 1323 رشید خان دستور داد که شهر را آتش بزنند.

کودتای 28 مرداد

دکتر محمد مصدق نخست وزیر ایران، در تاریخ 29 اسفند 1329 قانون ملی شدن نفت را از مجلس گذرانید. این رویداد باعث شد که انگلیس و بعدا آمریکا به مخالفت با او پرداخته و علیه او اقداماتی انجام دهند. و مبارزات مردم به اوج خود رسید. تظاهرات مردم برای آزادی و کوتاه شدن دست شاه در امورات کشور روز به روز بیشتر می شد.

روز 25 مرداد، محمد امین توکلی، عبدالقادر بهرامی، عبدالقادر خرم و حبیب اللاه مسگری، تلگرافی را امضاء کردند و به امضای 120 نفر دیگر از مردم شهر درآوردند. تا عاقبت روز 27 مرداد به رم پایتخت ایتالیا پرواز نمود. شاه پس از کودتای 28 مرداد 1332 به ایران بازگشت. و دستور داد همه مخالفانش را شناسایی و تعقیب کنند. این دستور در bane هم اجرا شد. و مخالفان شاه شناسایی و بازجویی شدند.

در روزهای آخر شهریور در سال 1357 شیخ جلال الدین حسینی در طی سخنرانی اش، رژیم بعث را سرزنش و سرکوب کرد و اعتراض همه ی مردم شهر را نسبت به رژِیم بعث و دولت شاهنشاهی برانگیخت. همه مردم شهر و بالاخص جوانان در خیابانها شعار سردادند و بر ضد رژیم بعث تظاهرات کردند. و در این میان عده ای بر ضد رژیم شاهنشاهی شعار داده و موجب خشم نیروهای نظامی شده و توسط نظامیها دستگیر شدند.

در روز های نهم و دهم مهر 1357 در bane تظاهرات بزرگی برپا شد. و در این بین نیز دو نفر از جمعیت تظاهر کنندگان bane شهید شدند. احمد خان احمدی و رحمان خاتوونی به دست نیروهای شاه شهید شدند و عده ای هم زخمی شدند. مجسمه های شاه را پایین آوردند.

پایین آوردن مجسمه شاه در بانه
پایین آوردن مجسمه ی شاه در bane

تشکیل کمیته انقلاب در شهر bane :

پس از انقلاب نیز جهت ایجاد نظم و امنیت در شهر و بخش های مختلف کشور، کمیته ی انقلاب را تشکیل دادند. در  شهر کمیته ی انقلاب به مدیریت شیخ جلا الدین حسینی و همکاری رشید خان احمدی اداره می شد.

bane در جریان جنگ 8 ساله عراق و ایران

در جریان هشت سال دفاع مقدس و حمله ی عراق به ایران، دوباره با تکرار تاریخ مواجه شدیم و همچون دیگر شهرهای مرزی خسارت جانی و مالی زیادی دید. مردم ساکن شهر که برای حفظ جان خود مجبور بودند به روستاها و شهرهای اطراف پناه ببرند در اضطراب و ناراحتی زیادی به سر می بردند و در طول این چند سال هرگز خیالشان آسوده نبود. و همیشه در حال فرار کردن و پناه گرفتن بودند. شهر به دلیل مرزی بودنش، بارها مورد تجاوز و حملات متعدد رژیم بعث قرار گرفت. خونین ترین و وحشیانه ترین بمباران هوایی شهر در روز 15 خرداد سال 1363 اتفاق افتاد. در این روز که مصادف بود با ششم ماه مبارک رمضان مردم در پارک شهر به مناسبت سالروز 15 خرداد سال 1342  گرد آمده بودند و به سخنرانی ملا عبدالله سوری گوش می دادند.

بمباران پانزده خرداد بانه
بمباران پانزده خرداد bane 

در روز 15 خرداد سال 1363، ساعت 10:5 صبح روز سه شنبه، مصادف با ششم ماه مبارک رمضان 1404، چهار فروند هواپیمای عراقی وارد حریم هوایی شدند و شروع به بمباران شهر کردند. هدف جنگنده ها مکان خاصی نبود، بلکه همه جای شهر را بمباران کرده و مردم و خانه ها و مغازه و خیابان را هدف قرار داده بودند. پارک شهر که جمعیت انبوهی از مردم در آن گرد آمده بودند یکی از آن نقاطی بود که بمباران شد. بمبهای آتش زا و راکت و گلوله را بر سر مردم شهر فروریختند. اجساد بی دست و پا و دست و پاهای بی سر همه جا را گرفته بود. فاجعه ی خونین 15 خرداد در شهر هرگز از یاد و خاطر مردم نمی رود.سازمان ملل یک روز بعد از آن فاجعه، از دیدن کرد و در طی گزارش خود، بمباران شهر توسط هواپیما را تایید کرد و تاکید کرد که این بمبها، اساسا برای کشتن افراد به کار می روند. برای آشنایی بیشتر با جغرافیای شهر زیبای bane حتما جغرافیا را مطالعه بفرمایید.

بمباران پانزده خرداد بانه

شعر زیبای دکتر مهیندخت معتمدی که بعد از فاجعه ی خونین 15 خرداد در وصف bane سروده اند.

               به تو ای bane ی زیبای من

تا که خاک تو مرا زادگه است bane ای شهر پر از شور وسرور
با نسیم سحری بوی خوشت به مشام آیدم از این ره دور

تا بکاهد غم تنهایی دل از توام، مه سخنی ساز کند
تا بپیچد به پرندت همه شهر جلوه مهتاب خوش آغاز کند

خود ندانم که در این جنگ وستیز در سلیمان بگ تو جائی هست؟
تا مگر تشنه لبی نوشد آب بر لب جو اثر پائی هست؟

آرببای خوش و سرسبزی آن گر چه در چشم خیالم طاق است!
سایه بید بن و زرد گلت باز میعاد گه عشاق است؟

باز در دامن این کوه،چو من مرغی آواره غزلخوان گردد؟
باز از آتش صدها گل سرخ همه شب باغ چراغان گردد؟

بر درختی زدوکانان لب جو آشیان ساخته آن لک لک پیر؟
می زند چوبه منقار به هم؟ می
شود گاه ز تنهائی سیر؟

بشکند دست جفا پیشه خصم که غمی تازه به غمها افزود
افت جنگ که ننگ بشر است باز از پهنه گیتی نابود

جمع یاران چه پریشان کردند هر یکی همچو من آواره نبود
دامن سبز سلیمان بگ تو در خور آتش خمپاره نبود

شهر زیبا! تو بمان در همه عمر تا جهان است و به تن جان باشد
تا زند در رگ تن نبض حیات در دلم مهر تو جانان باشد

صبر کن یک دو نفس،جان عزیز! تا شود باز،بهارت آغاز
آبت ار خشک شود و خونین گشت خود ز سرچشمه به جوی آید باز

بدون نظر
  1. بانه می گوید

    دستان خوش

ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

سوالی دارید؟ با ما صحبت کنید!
برای مشاوره و خرید ؛ شروع کنید
سلام !  برای چت در واتساپ پشتیبانی را انتخاب کنید .